عکس نوشته | عکس پروفایل | عکس اسم | لوگوی اسم | تولدم مبارک
مادر شوهری برای شاد کردن عروس خود به بازار رفت و برای او یک سرویس طلا
خرید در راه برگشت به این فکر افتاد که عصر به خانه ی عروسش برود و برایش
خانه تکانی کند در همین فکر بود که تصمیم دیگری به ذهنش رسید که بعد از
خانه تکانی غذای 7 روز عروسش را برایش بپزد و فریز کند تا عروسش مجبور به
پخت غذا نباشد و در مقابل پسرش از عروسش به نحوه احسنت تعریف و تمجید نماید
(کتاب به همین خیال باش،جلد سوم،فصل ارزوی دست نیافتنی.بخش جون عمه ت)
خخخخخخخخخخخ