درحال بارگذاری ....
به شعر کوچه – فریدون مشیری خوش آمدید.شما در این انجمن میتوانید پاسخ سوالات خود را بیابید وارد یا عضو شوید
پنل کاربری
نام کاربري :

پسورد :

عضويت | فراموشي رمز عبور

عکس نوشته  |  عکس پروفایل  | عکس اسم   |  لوگوی اسم  |  تولدم مبارک

ارسال پاسخ جدید
farzaneh
آفلاین


ارسال‌ها :873
عضويت: 7 /10 /1393
محل زندگي:تهران
سن:24
تشکرها :854
تشکر شده :1241
شعر کوچه – فریدون مشیری

« کوچه – فریدون مشیری »

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید : تو به من گفتی :
از این عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ،‌ که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم :‌
\"حذر از عشق؟
ندانم!
سفر از پیش تو؟‌
هرگز نتوانم!
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم\"
باز گفتم که: \" تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم…!
اشکی ازشاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت!
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید،
یادم آید که از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم!
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!



تشکر شده تشکر شده:
2 کاربر از farzaneh به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: raveh - mehr -

saly
آفلاین


ارسال‌ها :24
عضويت: 28 /1 /1395
محل زندگي:یــزد - کرمان
سن:18
تشکرها :1
تشکر شده :7
پاسخ 1 :
شعر کوچه – فریدون مشیری

هی نکن گریه ، نکش آه ! دلم می شکند
من به آسانی ِ یک کاه ، دلم می شکند
ای پرستو ، به زمین گیری ِ این کوه نخند !
با همین خنده ی کوتاه ، دلم می شکند
من به خود می نگرم : خسته و تنها و غریب
با تو ، صد همدم و همراه ، ... دلم می شکند
باز دیدار تو از دور ، ... از این قربانگاه
ناگهان خاطره ... ناگاه ، دلم می شکند
بی تو یک عمر ؟ ... به قرآن خدا سنگین است
زیر این حادثه ، والله ! دلم می شکند
فصل پرواز تو نزدیک تر از نزدیک است
ماه من ! آخر ِ این ماه ، ... دلم می شکند

شنبه 28 فروردین 1395 - 16:40

تشکر شده تشکر شده:
2 کاربر از saly به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند:raveh - mehr -