عکس نوشته | عکس پروفایل | عکس اسم | لوگوی اسم | تولدم مبارک
شبی در کنج میخانه گرفتم ، تیغ در دستم بگفتم: خالقا! یارب ؛
تو فکر کردی که من مستم؟
کجائی تو؟
چه هستی تو؟
چه میخواهی تو از قلبم؟
تو از مستی چه میدانی؟
تو از قلبم چه میجوئی؟
تو فرعون را خدا کردی؛ تو شیرین را ز فرهادش جدا کردی!؟
سپردي تیغ بر ظالم؛ به مظلومان جفا کردی
به آن شیطان خونخوارت ، تو ظلم را عطا کردی!؟ سپس گفتی : نشو کافر!؟
تو فکر کردی که من مستم…!؟
خدایا گر عزیزت را کسی دیگر به مستی در بغل گیرد؛تو آیا همچنان از صبر ایوبت در آن قرآن جاویدت سخن آری میان؟
بی پرده خواهی گفت ؟
نخواهی گفت…!؟
خداوندا غرورم را قفس داران شکستند و جوانی ام گرفتند و هنوزم پای میکوبند و می رقصند…!!؟
عجب دنیای بی رحمی عطا کردی!؟
خدا بی پرده میگویم خطا کردی…!؟
خطایت را نمیبخشم.....
شعر از کارودردریان
ممنون از شعرت جالب بود