سوالنوشته اصلی توسط mohsen1990

یه سواله که خیلی وقته توی ذهنمه.

چرا جوونها اینقدر بی اعتقاد شدن.

خوده من خیلی ادم متدین مذهبی نیستم.ولی یه سری خط قرمز ها برای خودم تعیین کردم.مثلا زنا بده.دیگران را اذیت نکردن.دروغ نگفتن....ولی بعضی ها همینم ندارن.

تعجب من از اینه که پس اینهمه کتب های دینی قران اندیشه ای...که توی مدرسه و دانشگاه خوندن هیچ تاثیری نداشته روشون؟شاید درصد کمی باشن که مثلا تحصیل نکردن یا خانواده ی خوبی نداشتن.پس بقیه چی؟

جواب خودم اینه که چون از همون بچگی سعی کردن خدا واسه جوونا بسازن.بجای اینکه یاد بدن راستی و درستی رفتار خوب را.اومدن گفتن موقع عزاداری امام حسین که میشه اشک میریزی گناهات پاک میشن...یا چیزایی مثل این...این میشه لات و لوت ها و دختربازای محله در طول سال هرغلطی بخان میکنن بعدشم تاسوعاعاشورا میزنن تو سرشون.میگن به عشق امام حسین.اصلن درک نمیکنن.کارایی که میکنن خلاف اون چیزیه که امام ها براشون به شهادت رسیدن.یا میان میگن نمازتو بخون روزه بگیر وگرنه میری جهنم.باترسوندن میخان ادمو سر براه کنن.

جا داره یه داستان نقل کنم:

ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﻣﺸﻌﻠﻰ ﻭ ﺟﺎﻡ ﺁﺑﻲ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ , ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻭﻱ؟ ﮔﻔﺖ: ﻣﻴﺮﻭﻡ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺁﺗﺶ، ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻢ ﻭ ﺑﺎﺍﻳﻦ ﺁﺏ ،ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺍﺧﺎﻣﻮﺵ ﻛﻨﻢ, ﺗﺎﻣﺮﺩﻡ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﭙﺮﺳﺘﻨﺪ ﻧﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻋﻴﺎﺷﯽ ﺩﺭﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺍﺯﺟﻬﻨﻢ . ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ ، ﺭﺳﺎﻟﺘﻢ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻰ ﺑﻮﺩ ﺑﺸﺎﺭﺗﻢ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﻭ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻡ ﺧﻨﺪﺍﻧﺪﻥ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ, ﻧﻪ ﺍﺯ ﺟﻬﻨﻤﻰ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﺎﻧﺪﻡ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺘﻰ ﻭﻋﺪﻩ ﻣﻴﺪﺍﺩﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻰ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪﻥ ﺭﺍ ﻭ "ﺍﻧﺴﺎﻥ " ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ .

پاسخ به این سوال:

سلام علیکم

ایمان از دو مؤلفه و عنصر اصلی با نام های: «علم» و «عمل» شکل می گیرد و ضعف ایمان می تواند ناشی از ضعف علمی یا ضعف عملی باشد.

قابل بیان است که مقصود از علم در این جا، همان معرفت و شناخت است، نه علم اصطلاحی روز.

ایمان عبارت شد از علم به چیزى و التزام به مقتضاى آن، به طورى كه آثار آن علم در عمل هویدا شود، و نیز از آن جایى كه علم و التزام هر دو از امورى هستند كه شدت و ضعف و زیادت و نقصان مى‏ پذیرند، ایمان هم كه از آن دو تشکیل شده است، قابل زیادت و نقصان و شدت و ضعف است‏. (1)

البته باید توجه کرد که علم و عمل، دو وادی بی ارتباط با یکدیگر نیستند و هر کدام در دیگری اثر می گذارد. مثل این که عدم توجه به علم و شناخت، سبب غفلت از آن و فراموشی اش می شود. همان گونه که عمل، می تواند علم و شناخت را ایجاد کند.

خداوند (تبارک و تعالی) در آیه «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» (2) می فرماید: اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیله‏ اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى‏ دهد.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز در حدیث «مَنْ عَمِلَ بِمَا یَعْلَمُ عَلَّمَهُ اللَّهُ مَا لَمْ یَعْلَم» (3) می فرماید: هر کس بدان چه می داند عمل کند، خدا به او آن چه را که نمی داند، می آموزد.

بنابراین باید ضعف ایمان را در یکی از منشأهای اصلی عمل و علم جست. اگر ایمان، سست و ضعیف است، مشکل در یکی از این دو عنصر و مؤلفه خواهد بود.

در ذیل به نمونه هایی از تأثیر علم و عمل بر شدت یا ضعف ایمان اشاره می شود:

۱. امام علی (علیه السلام) در حدیث «شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَه» (4) می فرماید: آن كس كه بهشت و دوزخ را پیش روى خود دارد، در تلاش است.

کسی که علم به معاد و قیامت دارد، نمی تواند نسبت به دستورات دینی بی تفاوت بماند و در انجام آنها اهمال و سستی به خود راه دهد. و هر قدر که معاد جدی تر گرفته شود، تلاش و جدیت در عمل بیشتر می شود. انسانی که می داند داروی تلخ، بیماری او را مداوا خواهد کرد، به راحتی مرارت و سختی آن را می پذیرد، حتی برای سلامتی، حاضر است، درد تیغ جراح را تحمل کند. حال چگونه ممکن است کسی زندگی اصلی خود را در معاد ببیند، اما از شهوات زودگذر دست نشوید و خود را مشغول عبادت نسازد؟ با وجود این که عبادت نیز لذتهای بی نظیر خود را دارد.

۲. تأثیر سوء دوست ناباب بر کسی پوشیده نیست و به خوبی می دانیم که محیط فاسد، اثرات نامطلوبی برای ما می گذارد؛ اما با وجود این علم و آگاهی، بسیاری از ما، از دوستان ناباب پرهیز نمی کنیم و از محیط گناه کناره گیری نمی کنیم. و در نتیجه روز به روز به فساد بیشتر مبتلا می شویم.

نتیجه گیری:

بنابراین بر خلاف بیشتر انسان ها که می گویند: دل باید پاک باشد و کاری به عمل نداشته باش یا این که عمل کن و کاری به معرفت و شناخت نداشته باش، برای بالا رفتن ایمان، به هر دو بال علم و عمل، احتیاج است و اگر یکی از این دو نباشد، ایمان انسان، ضعیف، سست و ناقص خواهد بود.

منابع و مآخذ:

1. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر شریف موسوی، ج‏ ۱۸، ص ۳۸۹.

2. انفال: 8 / 29.

3. حلوانی، حسین بن محمد، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، مدرسه امام مهدی (عجل الله تعالی فی فرجه)، قم، ص 102، ح 30.

4. موسوی، سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۶.

در پناه خداوند و اهل بیت (علیهم السلام) باشید.

سلام ..

من هم دلایل خودم رو بگم ...

1- یکی اینکه آدمها از دین و راه و روش زندگیشون انتظاراتی دارند ... مثلا در کوچیکی پدر و مادرهامون بهمون یاد داده اند که خدا مهربون هست ... این مسیر و این راه باعث میشه که از خدا هر چی میخوای بهت بده ...و از این جور وعده وعیدها ... وقتی که آدمها بزرگ میشن و مشگلات و مصائب رو میبینن ... شروع میکنند به از خدا خواستن ... و میبینند که نخیر هیچ امدادی وجود نداره ... و به مرور زمان باعث میشه که از فکرهاشون دست بکشن ...

2- دوم اینکه مثلا در درون (علم یا منطق) راه و روشی رو مشخص میشه و ادعا میکنند که این راه و روش جواب میده ... بعدش اون شخص اون کار رو انجام میده ... جواب هم نداد خیلی راحت میزارتش کنار ... ولی دین و مذهب اینجوری نیست ...آدما به غیر از اینکه اون مسیر رو قبول میکنند ... باید صبر هم پیشه کنند ... و اینجوری میشه که شخص یهو سرش رو بالا میکنه و میبینه که مثلا سنش شده 30 یا 32 سال و هیچ کدوم از اون راهها بهش جواب نداده ... اینجا دیگه نمیتونه کنار بزارتش .... فکر میکنه اون مدل فکری بوده که اون رو بدبخت کرده ... و شروع میکنه ضد اون روش عمل کردن ...

و به نظره من مهمترین مشگل دقیقا این هستش که خوب بودن و آدم بودن و انسانیت رو از کوچیکی در درون ابعاد دین برای ما مشخص کرده اند ... یعنی میگن آدمی خوب هست که دیندار باشه .... یا اگر کسی به همسایه اش احترام میزاره و کارهای خوب میکنه ما فکر میکنیم که چنین شخصی باید مذهبی باشه ...

این مساله به خودی خود چیزه بدی نیست ... مساله از اونجایی بوجود میاد که شخصی عمری رو صبر میکنه و اعتماد میکنه بعدش مسائلی رو میبینه و اعتقاداتش ضعیف میشه ... اونوقت میخواد حق و حقوق خودش رو مطالبه کنه ... و اونوقت هستش که دیوونه میشه و به سرش میزنه ...

مثلا میره دزدی میکنه .

مثلا میره قتل میکنه .

مثلا میره 3000 میلارد تومن دزدی میکنه .

مثلا وقتی یه گدا تو خیابون میبینه که داره گدایی میکنه بهش یه تیکه هم میندازه .

مثلا وقتی عزا داری امام حسین هستش دنبال ... هستش

و ...

الان این مساله در درون بسیاری از کشورهای دنیا از همدیگه تفکیک شده ... مثلا در درون آمریکا ... نوجوانان کتابی دارند ... که در درون اون کتاب ... مطالبی با عنوان ...

1- فرهنگ آپارتمان نشینی .

2- فرهنگ استفاده از پارک و موزه و ...

3- فرهنگ ارتباط با غیر همجنس و اینکه دوست دختر یا دوست پسرشون رو سره کار نزارن ...

4- فرهنگ کمک به دیگران

5- فرهنگ احترام به همنوع

و ...

آموزش داده میشه و چنین مسائلی رو از مساله دین و مذهب تفکیک کرده اند ... در چنین کشورهایی اگر کسی در درون اعتقاداتش مشگل پیدا کرد ... نهایتا دیگه مسلمون نیست ... نهایتا دیگه به اون دنیا اعتقاد نداره ...

دیگه نمیره دزدی کنه .

دیگه نمیره تجاوز کنه ...

دیگه حق و حقوق دیگران براش بی ارزش نمیشه

و ...

سلام

تنها دلیلی که داره اینه که بچه هنوز نمیتونه راه بره، میان اعتقاداتو بهش تحمیل میکنن!! مثلا بچه میپرسه بارون چجوری میاد؟ والدین میگن بارونو خدا میفرسته تا ما خوشحال بشیم!!!حالا این بچه بزرگ میشه تو کتابش میخونه که بارون در اثر تجمع بخار آب تو هوا و... بوجود میاد!! اینجا بی اعتمادی بوجود میاد و آخرم به فرار منجر میشه!! البته خیلیا هم همون جمله والدینو میگیرن و اصلا بدنبال منطق پشتش نیستن که نتیجه میشه همونایی که تو عذاداریا فقط جولون میدن!!

چون تربیت ما از بنان اشتباه بود در واقع جامعه ما مثل یک ننوی کودک هست برای همین بیشتر جوون ها مامانی هستن!

شما دو تا گیاه رو در دو جای مختلف بکارین مثلا یک رو در ظرف خاک ترد و نرم و یکی دیگه رو کنار جوب بتنی طبیعتا این دوتا هیچ وقت ساقه هاشون به یک استقامت نیست چون اولی زمین سست دید پس ساقه نرم تولید کرد اما دومی زمین سخت دید پس ساقه محکم ساخت!

ماهواره+سایت های ...+ جم کلایسیک + فیلم های ترکیه ای + تبلیغات مخرب = بی عفتی

به خاطر چیزی که از دین از اول نشونمون دادن

من از سوم راهنماییم نماز نمیخونم عید فطرم که میرم درواقع کشون کشون میبرنم در صورتی که قبلش از 7 سالگی میخوندم و تا همون زمانم دعای عهدم از کلاس 4 امکان نداشت یه صبح نخونم

دلیلشم یه چیزه همون دوران نماز مغرب داشت یه فیلم میداد وسطا جای هیجان انگیز و... پدرم گفت پاشو بیا نماز بخون من گفتم نه الان حواسم به این فیلمه و بزار تموم شد گفت پاشو منم نرفتم بچه بودم بچه 13 ساله زد تو گوش من تی وی خاموش که حالا یا میخونی یا من میدونم با تو هنوز یادمه من فقط خم و راست شدم نه بیشتر بعد اون فهمیدم نمازو واسه خدا نمیخونم واسه پدرم میخونم واسه ملت میخونم

از اون به بعد من یه رکعتم نخوندم حالا اولش با زور هرکاری کردن نشد تحریم نشد تشویق باج دادن نشد من الان همینجا میدونم تا اخر عمرم فقط در یه صورت حاضرم بخونم یه اسلحه یا چاقو بالا سرم باشه به خاطر جونم اونم نه خوندن خم و راست شدن فقط

تازه پدر من کلا خیلی مهربونه اونقدر خوب که به خاطر ناراحت نشدنش خیلی کارها رو با اینکه دوست دارم و موقعیتشو دارم انجام نمیدم فقط به خاطر جبران همون مهربونیا چون ارزشای اون ارزش من نیست برخوردای اینجوریش تو زندگی من شاید به انگشتای یه دست باشه اولیش سر همین بود اون چندتای بعدم دومینو دنباله همین بودن فیلم و سریال امریکایی و ارایش و تیپم

اون موقع ماهواره بود؟نت بود؟فیس بود؟چی بود که هی میگید غرب زده؟

الانم من شاید نقطه مقابل پدرم باش اخلاقی و رفتاری دلیلشم خودش بوده نه توطئه دشمن!شما عوارض کارهای خودتونو ننداز گردن امریکا چون نشنیدم تو این کشور با زور به کسی بگن برو دعا کن

همین کاراست که شده اکثریت مردم فقط اعتقاد داشته باشن به خدا و احترام به پیامبر و اماما فقط همین نه بیشتر

همین خاناده های مذهبی که من دیدم رفتیم خونه برنامه تی وی رقص محلی مردا نشون میده میزنن شبکه دیگه انوقت بچه 12 سالشون کلکسیون فیلم پو//رن داره

خط قرمزم من خط قرمزی که این قشر برام تعیین کنند با حدیث و... که معلوم نیست چقدر تحریف داره قبول ندارم

خط قرمزمم همینه هرکاری خواستی بکن تا وقتی به ازادی و حق دیگران صدمه نزنی

نقل قول از zahra60

به خاطر چیزی که از دین از اول نشونمون دادن

من از سوم راهنماییم نماز نمیخونم عید فطرم که میرم درواقع کشون کشون میبرنم در صورتی که قبلش از 7 سالگی میخوندم و تا همون زمانم دعای عهدم از کلاس 4 امکان نداشت یه صبح نخونم

دلیلشم یه چیزه همون دوران نماز مغرب داشت یه فیلم میداد وسطا جای هیجان انگیز و... پدرم گفت پاشو بیا نماز بخون من گفتم نه الان حواسم به این فیلمه و بزار تموم شد گفت پاشو منم نرفتم بچه بودم بچه 13 ساله زد تو گوش من تی وی خاموش که حالا یا میخونی یا من میدونم با تو هنوز یادمه من فقط خم و راست شدم نه بیشتر بعد اون فهمیدم نمازو واسه خدا نمیخونم واسه پدرم میخونم واسه ملت میخونم

از اون به بعد من یه رکعتم نخوندم حالا اولش با زور هرکاری کردن نشد تحریم نشد تشویق باج دادن نشد من الان همینجا میدونم تا اخر عمرم فقط در یه صورت حاضرم بخونم یه اسلحه یا چاقو بالا سرم باشه به خاطر جونم اونم نه خوندن خم و راست شدن فقط

تازه پدر من کلا خیلی مهربونه اونقدر خوب که به خاطر ناراحت نشدنش خیلی کارها رو با اینکه دوست دارم و موقعیتشو دارم انجام نمیدم فقط به خاطر جبران همون مهربونیا چون ارزشای اون ارزش من نیست برخوردای اینجوریش تو زندگی من شاید به انگشتای یه دست باشه اولیش سر همین بود اون چندتای بعدم دومینو دنباله همین بودن فیلم و سریال امریکایی و ارایش و تیپم

اون موقع ماهواره بود؟نت بود؟فیس بود؟چی بود که هی میگید غرب زده؟

الانم من شاید نقطه مقابل پدرم باش اخلاقی و رفتاری دلیلشم خودش بوده نه توطئه دشمن!شما عوارض کارهای خودتونو ننداز گردن امریکا چون نشنیدم تو این کشور با زور به کسی بگن برو دعا کن

همین کاراست که شده اکثریت مردم فقط اعتقاد داشته باشن به خدا و احترام به پیامبر و اماما فقط همین نه بیشتر

همین خاناده های مذهبی که من دیدم رفتیم خونه برنامه تی وی رقص محلی مردا نشون میده میزنن شبکه دیگه انوقت بچه 12 سالشون کلکسیون فیلم پو//رن داره

خط قرمزم من خط قرمزی که این قشر برام تعیین کنند با حدیث و... که معلوم نیست چقدر تحریف داره قبول ندارم

خط قرمزمم همینه هرکاری خواستی بکن تا وقتی به ازادی و حق دیگران صدمه نزنی

نوع نگرش شما به خدا و ائمه اطهار علیهم السلام این گونه است، چرا فکر می کنید که سایر مردم نیز همین گونه اند؟

جز افرادی که در محیط پیرامون شما هستند و با آنها ارتباط داشته اید تا به حال چقدر افراد دیگر را دیده اید و بررسی کرده اید؟

تا به حال مردم چند روستا و شهر را دیده اید؟

و....

2- خط قرمز بدی نیست، اما یک سوال:

حق دیگران چیست و حدود آزادی آنها تا کجاست؟ آیا حدودی است که شما به آن رسیده اید و برای خود تعریف می کنید؟

نقل قول از mehdi313

نقل قول از zahra60

به خاطر چیزی که از دین از اول نشونمون دادن

من از سوم راهنماییم نماز نمیخونم عید فطرم که میرم درواقع کشون کشون میبرنم در صورتی که قبلش از 7 سالگی میخوندم و تا همون زمانم دعای عهدم از کلاس 4 امکان نداشت یه صبح نخونم

دلیلشم یه چیزه همون دوران نماز مغرب داشت یه فیلم میداد وسطا جای هیجان انگیز و... پدرم گفت پاشو بیا نماز بخون من گفتم نه الان حواسم به این فیلمه و بزار تموم شد گفت پاشو منم نرفتم بچه بودم بچه 13 ساله زد تو گوش من تی وی خاموش که حالا یا میخونی یا من میدونم با تو هنوز یادمه من فقط خم و راست شدم نه بیشتر بعد اون فهمیدم نمازو واسه خدا نمیخونم واسه پدرم میخونم واسه ملت میخونم

از اون به بعد من یه رکعتم نخوندم حالا اولش با زور هرکاری کردن نشد تحریم نشد تشویق باج دادن نشد من الان همینجا میدونم تا اخر عمرم فقط در یه صورت حاضرم بخونم یه اسلحه یا چاقو بالا سرم باشه به خاطر جونم اونم نه خوندن خم و راست شدن فقط

تازه پدر من کلا خیلی مهربونه اونقدر خوب که به خاطر ناراحت نشدنش خیلی کارها رو با اینکه دوست دارم و موقعیتشو دارم انجام نمیدم فقط به خاطر جبران همون مهربونیا چون ارزشای اون ارزش من نیست برخوردای اینجوریش تو زندگی من شاید به انگشتای یه دست باشه اولیش سر همین بود اون چندتای بعدم دومینو دنباله همین بودن فیلم و سریال امریکایی و ارایش و تیپم

اون موقع ماهواره بود؟نت بود؟فیس بود؟چی بود که هی میگید غرب زده؟

الانم من شاید نقطه مقابل پدرم باش اخلاقی و رفتاری دلیلشم خودش بوده نه توطئه دشمن!شما عوارض کارهای خودتونو ننداز گردن امریکا چون نشنیدم تو این کشور با زور به کسی بگن برو دعا کن

همین کاراست که شده اکثریت مردم فقط اعتقاد داشته باشن به خدا و احترام به پیامبر و اماما فقط همین نه بیشتر

همین خاناده های مذهبی که من دیدم رفتیم خونه برنامه تی وی رقص محلی مردا نشون میده میزنن شبکه دیگه انوقت بچه 12 سالشون کلکسیون فیلم پو//رن داره

خط قرمزم من خط قرمزی که این قشر برام تعیین کنند با حدیث و... که معلوم نیست چقدر تحریف داره قبول ندارم

خط قرمزمم همینه هرکاری خواستی بکن تا وقتی به ازادی و حق دیگران صدمه نزنی

نوع نگرش شما به خدا و ائمه اطهار علیهم السلام این گونه است، چرا فکر می کنید که سایر مردم نیز همین گونه اند؟

جز افرادی که در محیط پیرامون شما هستند و با آنها ارتباط داشته اید تا به حال چقدر افراد دیگر را دیده اید و بررسی کرده اید؟

تا به حال مردم چند روستا و شهر را دیده اید؟

و....

2- خط قرمز بدی نیست، اما یک سوال:

حق دیگران چیست و حدود آزادی آنها تا کجاست؟ آیا حدودی است که شما به آن رسیده اید و برای خود تعریف می کنید؟

دوست عزیز من دارم راجع به همین جامعه دور ورم حرف میزنم تو امریکا که زندگی نمیکنم

تو شهری هم مثل تهران و... زندگی نمیکنم بگم اکثریت بی بند و بار هستن

این دید از دور اطرافیانه تا بگیر اکثر هم شهریا

تازه منم خوبه نوشتم احترام

اکثریتی که من میبینم تو تاسوعا و عاشورا فقط یاد امامشونن کل محرم و صفر فیلم و اهنگشون به جاست فقط این دوز و روز بعد و قبلش اهنگ نمیزارن فقط!

اره واسه گرفتاریشون سریع دست به دامن اماما میشن اما نه بیشتر

من خیلی از این قشر رو دیدم سر هرچیز قسمایی میخورن حتی به دروغ به اماما و خدا اما حتی حرف راستشون به جون بچشه و مادر قسم نمیخورن

جامعمو در مقیاس کوچیک میبینم و میگن مشت نمونه خروار حاالا شما اگه قم و... زندگی میکنی بحث این محیط ها جداست

حق دیگران کاملا قانونی اومده میتونید کتاب های مرتبط رو بخونید

مثلا فرض من اگه دارم تو ماشینم موسیقی گوش میدم صداش جورری نباشه که از ماشین بره بیرون این یه نمونه کوچیک شهروندی یا دزدی نکنم مثال ها زیاده تو هر شرایط(نسبت به دوست خانواده همسایه هم کلاس)این مرز ها عوض میشه اما معلومه و مهم ترینش تو کار دیگران دخالت نکینم تفحص و فوضولی و...

ولله ما که ایمانمون قویه...منظورتون از جوون دقیقا کیان؟ ایا شما پیر مردی؟

فکر میکنم همه بدبختی اینه که ما تربیت دینی اصل نداریم

یعنی هیچ برنامه ای برای تربیت دینی فرزندمان نداریم

همون ترسوندن و وعده دادن هم اگه بود بد نبود که نیست

و اما تشویق و تنبیه یک اصل مهم در تربیته که دین اونو لحاظ کرده

آدما از همون اول اونقدر بلند همت نیستند که به چیزی فراتر از ثواب و عقاب فکر کنند هروقت اونقدر بزرگ شدن از جنس حرفهای عاشقانه هم کم نیست

شما میخواین چی یاد بدین ...

اینکه بگین ... فقط پسرم تو هستی که حرف درست رو میزنی و همه دنیا دارن اشتباه میرن .

اینکه احتیاج به رای گیری و دموکراسی نیست ... حرف تو از همه درست تر هستش .

اینکه تو هستی که حرف درست رو میزنی نمیخواد تعامل کنی .

اینکه تو هستی که فقط میری بهشت و همه میرن جهنم .

اینکه برای خواسته هات باید خودت رو هم بکشی ولی از خواسته هات عقب نشینی نکنی .

اینکه خودش رو مبصر بدونه و فکر کنه که خدا اون رو تعیین کرده که همه بچه ها رو آدم کنه ...

اینکه نیاز نیست به این فکر کنی که چگونه خواسته خودت رو عنوان کنی ... تو فقط مامور به وظیفه ای ...

اینکه مال و داریی و آبرویه کسانی که مانند تو فکر نمیکنند هیچ ارزشی نداره ...

نقل قول از zahra60

شما میخواین چی یاد بدین ...

اینکه بگین ... فقط پسرم تو هستی که حرف درست رو میزنی و همه دنیا دارن اشتباه میرن .

اینکه احتیاج به رای گیری و دموکراسی نیست ... حرف تو از همه درست تر هستش .

اینکه تو هستی که حرف درست رو میزنی نمیخواد تعامل کنی .

اینکه تو هستی که فقط میری بهشت و همه میرن جهنم .

اینکه برای خواسته هات باید خودت رو هم بکشی ولی از خواسته هات عقب نشینی نکنی .

اینکه خودش رو مبصر بدونه و فکر کنه که خدا اون رو تعیین کرده که همه بچه ها رو آدم کنه ...

اینکه نیاز نیست به این فکر کنی که چگونه خواسته خودت رو عنوان کنی ... تو فقط مامور به وظیفه ای ...

اینکه مال و داریی و آبرویه کسانی که مانند تو فکر نمیکنند هیچ ارزشی نداره ...

من متن آقای نا گفته ها رو خوندم ولی هیچ کدوم از این چیزهایی که نوشتید دستگیرم نشد

چقدر شما حرص می خورید اونها(غربی ها) اگه می دونستن باید چیکار کنند هر روز تو مدرسه یک دانش آموز پنج شش نفر رو نمی کشت

نقل قول از mariner

فکر میکنم همه بدبختی اینه که ما تربیت دینی اصل نداریم

یعنی هیچ برنامه ای برای تربیت دینی فرزندمان نداریم

همون ترسوندن و وعده دادن هم اگه بود بد نبود که نیست

و اما تشویق و تنبیه یک اصل مهم در تربیته که دین اونو لحاظ کرده

آدما از همون اول اونقدر بلند همت نیستند که به چیزی فراتر از ثواب و عقاب فکر کنند هروقت اونقدر بزرگ شدن از جنس حرفهای عاشقانه هم کم نیست

آموزش داده میشه و چنین مسائلی رو از مساله دین و مذهب تفکیک کرده اند ... در چنین کشورهایی اگر کسی در درون اعتقاداتش مشگل پیدا کرد ... نهایتا دیگه مسلمون نیست ... نهایتا دیگه به اون دنیا اعتقاد نداره ...

دیگه نمیره دزدی کنه .

دیگه نمیره تجاوز کنه ...

دیگه حق و حقوق دیگران براش بی ارزش نمیشه

و ..

بحث خیلی خوبیه ادم خیلی چیزا یاد میگیره