داستان از زبون یه دختر خوشکل و پولداره نه خیلی پولدار ..متوسط رو به بالا ..دختر آروم و خو بی هست ولی پایبند دین نیست درسته نماز نمیخونه روزه نمیگیره یا لباسهاش نسبتا آزاده ولی دل پاکی داره و دنبال کثافتکاری نیست ..
بگزریم یه روز پدر این خانم میاد خونه و یه مسئله ای رو باهاش در میون میزاره که باعث باز شدن پای یه نفر به زندگیش میشه ..
حالا اون موضوع چی میتونه باشه که ب اعث بهم ریختن زندگیه این خانم میشه ؟ اونم زمانی که داره واسه کن کور درس میخونه ؟
بهتره داستان رو دنبال کنید دوستان