تی تک| سایت تفریحی

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی

انشای طنز آمیز اینترنت چیست؟

دوشنبه 21 اردیبهشت 1394

بچه ها درعین سادگی به دلیل اینکه هیچ گونه پیش زمینه فکری در خصوص مسائل مختلف ندارند دیدگاه های منحصربه فرد و گاهی عمیقی نسبت به برخی موضوعات دارند از این به بعد قرار است از طریق زنگ انشا با دیدگاهی کودکانه به مباحث نگاه کنیم:

ادامه مطلب

صحبت شیرین خدا و کودک!

پنجشنبه 17 اردیبهشت 1394

صحبت شیرین خدا و کودک! کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد:

ادامه مطلب

اخبار رسیده از شهر میامی آمریکا حاکی از آن است که یک پلیس مرد به دلیل رانندگی با سرعت غیر مجاز، توسط یک پلیس زن بازداشت شد.گفته می شود این پلیس مرد، در خیابانی که حداکثر سرعت مجاز در آن 100 کیلومتر در ساعت بود، در حال رانندگی با سرعت 120 کیلومتر در ساعت بود که ناگهان همکارش دستور توقف او را صادر کرد

ادامه مطلب

این معلم 29 ساله به نام جفری رابرت سی‌یرز متهم است در منطقه گلن برنی در دبیرستانی به همین نام در طول سال‌های 2009 تا 2011 به سه دانش‌آموز دختر خود تجاوز كرده است. او سه‌شنبه هفته قبل به زندان منتقل شده است.

ادامه مطلب

زدواج با شکوه دختر 9 ساله بخاطر داشتن سرطان. همه دختر ها آزروی روزی را می‌كنند كه لباس سفید عروسی تن كنند و در كنار مرد رویا هایشان به خانه بخت بروند. اما جویلا كوپر، دختر بچه ی 9 ساله آمریكایی فرصت آن را ندارد كه منتظر مرد رویاهایش بماند.

ادامه مطلب
  • نویسنده :
  • بازدید : 3920 مشاهده
  • دسته بندی : داستان ,

هـــر روز با یــک نفر در حیاط دانشگاه بود.در کل دانشگاه بد نام بود و همه ازش بد می گفتند.نمی دونید وقتی در موردش حرف بدی می شنیدم چطور آتیش می گرفتم اما راستش حرف هایشان دروغ نبود.فقط خدا و دوستم مرتضی می دونستند من ازش خوشم میاد

ادامه مطلب

دوتا عاشق با هم ازدواج کردن وضع پسره زياد خوب نبود برا همين هميشه کار ميکرد تا زنش راحت زندگي کنه گاهي وقتا حتي شبا هم کار ميکرد. همه کار ميکرد.کارگري فروشندگي حمالي عملگي .سخت کار ميکرد اما حلال.هيچ وقت دست خالي نميومد خونه.وقتي ميومد دختره با جون و دل ازش استقبال ميکرد.ماساژش ميداد براش غذا ميذاشت

ادامه مطلب

داستان زیبای امروز

دوشنبه 27 بهمن 1393
  • نویسنده :
  • بازدید : 341 مشاهده
  • دسته بندی : داستان ,

بر امور گذرا دل مبند پادشاهی، حکیمان را فرا خواند و گفت: مرا چیزی بیاموزید که اگر بسیار غمگین باشم

ادامه مطلب

از طعم عشق تا طعم درد

جمعه 24 بهمن 1393

رمضان پارسال بود که تو خونه بودم یه سره پشت سیستم و کارای بیکار و علاقی و گشت تو راوه و.... حال خوصله بیرون رفتن رو نداشتم..

تو اون موقع ها هم یه رفیق داشتم که خیلی باهم فاز بودیم رفیق تو این انجمن هم هست نام کاربریش نمی گم شاید راضی نباشه

ادامه مطلب

كودكي كه آماده تولد بود، نزد خداوند رفت و از او پرسيد:«مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد، اما من به اين كوچكي و بدون هيچ كمكي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم؟

ادامه مطلب
  • نویسنده :
  • بازدید : 783 مشاهده
  • دسته بندی : داستان ,

ﺳﺮﻣﺎ ﺑﻴﺪﺍﺩ ﻣﻰﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﻦ ﻳک ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻯ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎ ﭘﺎﻟﺘﻮﻳﻰ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺭﻭ ﺭﻓﺘﻪ، ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺷﻬﺮﻫﺎﻯ ﺍﺭﻭﭘﺎ، ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﺭﺍﻩ ﻣﻰﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻛﻼﺱ ﺑﺮﺳﻢ. ﻧﻮک بینی ام ﺳﺮﺥ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺷﻜﻰ گرم ﻛﻪ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺳﻮﺯ ﻣﺎﻩ ﮊﺍﻧﻮﻳﻪ ﺍﺳﺖ، ﺗﻤﺎﻡ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺭﺍ ﻣﻰﭘﻴﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺏ ﺑﻴﻨﻰﺍﻡ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﻣﻰﺷﻮﺩ. ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﻰ ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺟﻴﺐﻫﺎ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻰﻛﻨﻢ ﻭ ﺍﺷک ﻭ ﻣﺨﻠﻔﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﭘﺎک ﻣﻰﻛﻨﻢ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻣﺎﻯ ﻛﻼﺱ ﻣﻰﺳﭙﺎﺭﻡ.

ادامه مطلب
  • نویسنده :
  • بازدید : 784 مشاهده
  • دسته بندی : داستان ,

می گویند:روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.


شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟

مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوارهستی؟!

شمس پاسخ داد: بلی.

ادامه مطلب